روایتی از حضور سرزده رهبر معظم انقلاب در منزل خانواده شهیدان رضوانمدنی در شب هشتم از به کرمانشاه به قلم محمدتقی خرسندی در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری منتشر شد .
«بدو! تقی بدو!» بدون این که فکر کنم میدوم. «بدو» در سفرهای رهبری معنی مشخصی دارد. یعنی که رهبر سرزده به منزل شهیدی میروند. یعنی یکی از ضبطها باطریاش نیست و دیگری، خودش. یعنی یکی بدود دنبال ضبط صوت، یکی بدود دنبال خرید باطری و خودم هم دنبال دفترچه و خودکار. یعنی مسوول صوت در بازار در حال تولید گزارش است و باید از وسط راه همراهمان شود . «بدو» یعنی قبل از رسیدن باطری و ضبط، با همان ضبط نیمباطری حرکت کنیم؛ و در نهایت، «بدو» یعنی که بازدید آقا از خانه اول تمام شده و ما باید خودمان را به خانه دوم برسانیم. خانه شهیدان رضوانمدنی.
خانه حسابی شلوغ است. یکی از اعضای خانواده زنگ زده به بقیه بچهها که فوری خودتان را برسانید مادرتان با شما کار دارد. آنها هم ظرف چند دقیقه با آژانس آمدهاند و حالا فهمیدهاند میزبان رهبرند. پدر، مدال ایثارش را روی کتش نصب کرده. همان مدالی که با چند سکهی طلا از رئیسجمهور دریافت کرده. همان مدالی که به خاطر پیام رهبر انقلاب درباره مردم غزه، حالا تنهاست و سکههای همراهش هدیه شدهاند به غزه.
همهی دیوارهای خانه پر است از تابلوی قرآن، عکس شهدا، وصیتنامه، تقدیرنامه، چفیه، پلاک و... خلاصه هرچیزی که نشانی از ایام جنگ داشته باشد. حتی دیوارهای آشپزخانه. بالاخره وقتی از خانوادهای سه پسر و یک دامادش (آن هم پسرعمه همین شهدا) شهید شده باشد، پسر دیگر و پدر هم پای ثابت جبهه باشند، عجیب نیست که تمام فضای خانه بوی شهادت بدهد. روی قاب عکس امام رحمهالله یک نوار مشکی زدهاند که دیگر رنگ و رویش رفته است؛ درست مثل رنگ و روی خیلی از قابها و عکسها. اما خیلی از تزئینات اطراف قاب تازه است، انگار که داغ شهیدان قرار نیست حالاحالاها از دل این پدر مادر برود. «حسن» در کربلای 5 شهید شده و «هاشم» قبل از او در میمک. جسد هاشم را هنوز برنگرداندهاند. «حشمتالله» و «مسعود امیری» هم در عملیات مرصاد. عکسهایشان را در دیدار رهبری با خانواده شهدا و ایثارگران استان دیده بودم.
مادر شهید امروز در دیدار برگزیدگان استان با رهبری بوده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون .
السلام علیک یا ابا عبدالله
السلام علیک یا صاحب الزمان
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته ،
پس از سلام بر محمد (ص) و آلش و سلام و درود بر اروح طیبه شهدای بزرگوار و استاد گرانقدرم هاشم و حسین ،
سلام بر امام عزیز احیا کننده اسلام راستین و سلام بر امت حزب الله و مجاهدین فی سبیل الله ،
سلام بر ...
ادامه مطلب ...۱. ایشان استاد دانشگاه بود و قبل از اینکه به جبهه برود وصیت نامه هاشم و حسن را خواند و ضبط کرد و برای دختر و پسرش وصیت نامه نوشت و برای خانم و پدر و مادرش وصیت نامه جداگانه ای نوشته است ، ایشان فردی بسیار متواضع بود و همیشه جلوی پای ما بلندمی شد .
خداوند انشاءالله شهداء ما را با امام حسین (ع) محشور نماید .
۲. یک روز صبح که حاج حشمت و حاج مسعود به جبهه رفتند ، آن شب در خواب امام (ره) را دیدم که به مردم پیام می داد و بعد از اتمام سخنرانیش به ما گفت : که دو تن از عزیزترین کسان شما به شهادت می رسند و بلافاصله جمعیت زیادی با تاج و گل وارد خانه ما شدند و خبر شهادت حاج حشمت الله و حاج مسعود را دادند بعدا برای دخترم تعریف کردم گفت : خوشا به حالت که امام خمینی (ره) را در خواب دیده ای .
شهید حشمت اله رضوان مدنی در تاریخ هجدهم مرادماه سال 1340 ه.ش در خانواده ای مذهبی در کرمانشاه چشم به جهان گشود . ایشان چهارمین فرزند و سومین شهید خانواده هستند ، دو برادر دیگر ایشان به نام های شهید حسن رضوان مدنی و شهید هاشم رضوان مدنی نام دارند .
وی در سال 1346 و در سن 6 سالگی شروع به آموختن علم و خواندن و نوشتن می کند و در سال 1357 موفق به اخذ دیپلم از دبیرستان امام خمینی (ره) می شود . مراحل تحصیلات ابتدایی و راهنمایی شهید در مدارس مدائن و جابری گذرانده شد .
در تمام دوران تحصیل و زندگی فردی ساکت و آرام و در عین حال فعال و پرکار بود ؛ برای مردم احترام خیلی زیادی قائل می شد .
امر به معروف و نهی از منکر را هیچگاه فراموش نمی کرد ،
همیشه خدا را در نظر داشت و در گرفتاری ها به او توکل می کرد .
سعی می نمود که نمازش را اول وقت ادا کند .
در انجام مستحبات تأکید زیادی داشت و از مکروهات پرهیز می نمود ،
به صله رحم اهمیت بسیار می داد ،
اهل هیأت و حسینیه بود ،
در مراسم مذهبی شرکت و حضور فعال داشت ،
در رفع مشکلات مردم بسیار کوشا بود ،
سرکشی به خانواده شهدا را در رأس کارهای خود قرار داده بود .
وی کتابخانه کوچکی را – که اکثر کتاب هایش مذهبی بود - در منزل تشکیل داده بود و کتاب های آن را به دوستان و آشنایان امانت می داد.
در تابستان ها و اوقات فراغت نیز کارهای فنی ، نجاری و بنایی و شاگردی می کرد و یا همراه پدرش به کار لوله کشی می پرداخت تا هم کمک خرجی برای خانواده باشد و هم تجربه ای بیندوزد .
شهیدحشمت اله رضوان مدنی در تظاهرات دوران انقلاب شرکت فعال داشت و در توزیع نوارهای حضرت امام خمینی (ره ) و پخش اعلامیه ها و اطلاعیه ها سهم مهمی را بر عهده داشت . بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 1357 به کردستان رفته و در آنجا به جنگ با ضد انقلاب ها پرداخت . ایشان ابتدا به عنوان پاسدار افتخاری و بعداً به عنوان پاسدار رسمی به انجام وظیفه پرداخت.
وی در سال 1358 وارد دانشگاه شد ، به خاطر انقلاب فرهنگی دانشگاه ها در آن دوران دانشکده را ترک کرده و به خدمت در جبهه های جنگ پرداخت و بعدها ادامه تحصیل داده و موفق به کسب فوق لیسانس شد و در دانشکده موشکی سپاه مشغول تدریس گردید .
شهید بزرگوار در سن 21 سالگی ازدواج کردند واز همان ابتدا به همسر خود گفته بود : که شهادت در پیش روی اوست .مهریه همسر شهید 14 سکه طلا ، یک جلد کلام الله مجید و یک دوره کتاب تفسیرالمیزان بود و مراسم ازدواجشان نیز بسیار ساده و صمیمی برگزار گردید .
از جمله کسانی که با شهید رابطه داشتند پسر عمه و دامادشان شهید مسعود امیری را می توان نام برد که همراه شهید رضوان مدنی به شهادت رسید. ودوستانش نیز اکثراً به شهادت رسیدند .
ایشان همچنین علاوه برحضور مستمر در جبهه ها در پشت جبهه ها نیز به آموزش نظامی و امداد مجروحین و علوم مرتبط به دفاع موشکی و هوایی مشغول بودند .
شهید بزرگوار همیشه در پایبندی به ولایت فقیه تأکید بسیار داشت و همسر و دختران خودرا به رعایت حجاب سفارش زیاد می کرد . بزرگترین آرزویش داشتن فرزندان نیکو و شهادت بود .
شهید حشمت اله رضوان مدنی پس از حدود پنج سال حضور مداوم در جبهه ها ، در روز جمعه مورخه 1367/05/07 ه.ش در عملیات مرصاد در منطقه سرپل ذهاب به آرزوی دیرینه خود که مقام والای شهادت بود نایل آمد .